::: سه قلوها :::

نوبت دکترم ...

سلااااام ... امروز بعد از ظهر رفتیم دکتر ، به دکتر گفتیم سه قلو شدن ، اونم خوشحال شد ... شیاف و ویتامین ث داد که بخورم و واسه بچه ها اتفاقی نیوفته ... با این مراقبتی که آقای همسری از من میکنه و اینجوری که به من میرسه و برنامه غذایی که واسه من داره دیگه جای هیـــــــــــــچ نگرانی نیست ... بسی خرسندیـــــــــــــــــــم ...
27 مهر 1392

سه قــــــــــــــــــــلو ...

وااااااااااااااااااااای سه تا نی نی داریــــــــــــــــــــم ... فکر کــــــــــــــــــــــن ... نــــــــــــــــازی ... خدا خوشحالیمونو روز به روز داره تکمیل می کنه ، شـــــــــــــــــکرت ... جریان اینجوری بود که ... بابایی ( بابای بچه هامون ) بعد از ظهر برنامه داشتن و سر برنامه بودن که همچنان استراحت مطلق بودم و هستم ! بعد رفتم دستشویی که یه لخته خون دیدم و کـــــــــــلی ترسیدم ، گذاشتم برنامه بابایی تمام بشه و ازش شماره دکتر رو بگیرم و بگم چه کار کنم ، بعد به بابایی اس ام اس دادم ، شماره دکتر رو دادن ولی کــــــــــلی نگران شدن ... دکتر گفت که فورا برم سونو انجام بدم ، آقای همسری زودی خودشونو رسوندن خونه و رفتیم سونو ، تو...
25 مهر 1392

یه آزمایش دیگه !

سلام ! بازم آقای همسری گفت بریم آزمایش بدیم ببینیم عددش چقده تغییر کرده ! دو روز عقب افتاد و عددش اینقده شد ... و بازم بی بی چک تست کردم ! دی: همش هِی ذوق می کنیم و هِی تست می کنیم و دوباره که مثبت میشه خوشحال میشیم ... الان فضای خونمون خیلی خوب و قشنگ و عشقولیِ ... خدایا همه این قشنگی ها رو ازمون نگیر ... همیشه درد دارم ! دکتر شماره همراهشو به من داد که هر وقت کاری باهاشون داشتم در دسترس باشه ، واقعا دستش نکنه ... الان استراحت مطلقم و آقای همسری همـــــــــــــــه ی کارای خونه رو انجام میدن ، الااااااااااااااهی ... دستپختشم خوبه ناقلاااااااااااا ...
20 مهر 1392

مبــــــــارکه ، مثبت بود ...

ســــــــــــلام ... امروز هر دوتامون خیلی خیلی خیــــــــــــــــلی خوشحالیم و خدا رو شکر کردیم ... امروز دقیقا روزی بود که باید چیز میشدم (!!!) ، ولی چون بی بی چک از چند روز پیش مثبت نشون داده بود دیگه نذاشتیم که چند روز بگذره و امروز صبح زووود رفتیم آزمایش دادیم ... مادر شوهری اینا هم اینجا هستن ، وقتی برگشتیم خونه ، بابا ایمان نیم ساعت بعدش رفت آزمایشگاه تا جواب آزمایشو بگیره ، تو اون مدت زمان ایـــــــــــنقده زمان دیر گذشت ... خدا رو شکر مثبت بود ... همش 2 سال و 3 - 2 ماه از ازدواجمون میگذره و فقط 2 بار اقدام کردیم واسه نی نی ، که دومین بار خدا بهمون این هدیه رو داد و زیاد منتظرمون نذاشت ... چون خیلی ها میگفتن که چندین ماه ...
18 مهر 1392

بازم بی بی چک ! دی:

ســــــــلام جیگرِ مامان ... خخخخخخخخ ، امروز بابایی بازم بهم بی بی چک داد گفت برو تست کن ، دوس دارم پر رنگ بشه ! دی: کلــــــــــــــــی خندیدیم ... از الان بابا ایمانِ گلتون خیلی حواسش هست که کار سنگین نکنم و خسته نشم ... ...
18 مهر 1392

استراحت مطلـــــــــــق ؟!

ســـــــــــلام ... امروز بعد از ظهر که دکتر اومد رفتیم مطب دکتر که آزمایشو نشون بدیم ... دکتر هم کلی خوشحال شد ، بعد همونجا تو مطبش سونو کرد واسم ، هِی داشتم ذوق مرگ میشدم ، تو توهم بودم که الان نی نی رو میبینم ! دی: دکتر گفت ساک واضح دیده نمیشه ، واسه همین باید استراحت مطلق داشته باشی . گفت که اصلا جای نگرانی نیست ، گفت فقط استراحت کن تا چند وقت دیگه دوباره بیا پیشم ... این روزا خیلی درد دارم ، زیر دلم درد داره ، یعنی از دو سه هفته پیش تا حالا درد داشتم ، دکتر گفت چیزی نیست ، یعنی چیز مهمی نیست ، به خاطر تخمک گذاری و تخمدونا و اینا بوده ، خدا به خیر بگذرونه ... خدایا شکرت ، هم بابت همسر مهربونی که دارم ، هم بابت هدیه ای که بهمون ...
18 مهر 1392

سومین بی بی چک

ســـــــــــــلام ... امروز هم بی بی چک تست کردم و دوباره رنگی شد ، این بار پر رنگ تر ... هر بار که میرم دستشویی و با بی بی چک برمی گردم با آقای همسری کــــــــــــــلی ذوق می کنیم ... خدااااایا بابت هدیه ای که بهمون دادی ممنونم یه دنیــــــــــــا ... ...
17 مهر 1392

باز هم کمرنگه !

ســــــــلام ، امروز صبح هم تست کردم ، باز هم کمرنگ بود که دکتر سرِ حرفش هست و میگه مثبتِ ... میدونیم که یه نی نیِ کوچولو تو راه داریم ، منتظرم عقب بیوفته که بریم آزمایش بدیم ... اینم دومین بی بی چـــــــک ... آقای همسری چند تا دیگه گرفتن که تند تند تست کنم ! دی: ...
14 مهر 1392

زندگی جدیدِ ما ...

ســـــــــــلام ... این اولین پستِ و ما ، یعنی من و آقای پدر (!) شدیدا خوشحالیم ... امروز شنبه 13 مهرماه 1392 ... دیروز بی بی چک خریدیم و امروز صبح تست کردم و ........... بهله ، مثبت بـــــــــــود البته چون هنوز پنج روز به تاریخِ چیز (!!) مونده ، خیلی کمرنگه ، ولی دکتر گفت که دیگه مثبتِ ... دیروز که رفته بودیم دکتر ،گفته بود که فردا (یعنی امروز) بی بی چک تست کنید ببینید مثبت نشون میده یا منفی ... خــــــــــداااااااا رو شکر مثبت بود ... الان هم من و آقای پدر شدیــــــــــــدا خوشحالیم ... انگار از همین امروز همه چی تغییر کرده ...   + آقای همسریِ گلم خیلی دوسِت دارم ، مطمئن باش با اومدن نی نی علاقم کم نم...
13 مهر 1392