شب یلدای پنج نفری !
ســـــــــــلام خوشگلای مامانی و بابایی ...
میدونم که الان حالتون خوبه و جاتون راحتِ ، من و بابا ایمان هم خوبیم ، خیلی خوبیم ، چون هم خدا رو داریم و هم شماها رو ...
همیشه ی همیشه خدا رو بابت هر سه تاتون شکر می کنیم و همیشه ی همیشه هم خوشحالیم و منتظر که شماها بیاید و روی ماهتونو ببینیم ...
امشب شب یلداست ، بابایی از صبح یه عالمه چیز میز خرید واسه امشب که یه یلدای پنج نفره ی خوشمزه داشته باشیم ، ایشالا یلدای سال دیگه خدا کمک کنه و هر پنج تاییمون یه یلدای خوشمزه داشته باشیم ، تا اون موقع شماها یه عالمه بزرگ شدین دیگه ...
امروز (شنبه) 14 هفته ی شما تمام شد و فردا وارد هفته 15 میشید ...
مامان فداتون شه ، چقده حسِ خوبیِ وقتی به شماها فکر می کنم ، یادتون باشه بابا ایمان و من عـــــــــــــــــــــــاشقتونیم ...
اینم خوردنی های شب یلدامون ...
اینم میز شب یلدا همراهِ بابا ایمانِ مهربـــــــــــون و همیـــــــــشه پر انرژی ...
اینجا داشتم عکس می گرفتم که یهو بابایی اومد تو عکس ...
میدونم همونجوری که من عـــــــــــــــــــــاشق باباتون هستم ، شما هم عاشقشید ، خیلی خیلی خیلی خیلی دوست داشتنی و مهربون ...
امسال هم مثل هر سال که بابا جون (بابای من) شب یلدا فال حافظ می گیره ، تماس گرفتن و تلفنی واسه من و باباییتون هم فال حافظ گرفتن . خـــــــــــــوب بود ...
+ خدایا ، بابا ایمان رو واسه من و بچه ها حفظ کن ...