سونوی غربالگری
سلاااااااااااااااام جیگرای مامان ...
خدااااااا رو شکر سالمید ، خدا رو صد هزار مرتبه شکر ، امروز هممون خیـــــــــــلی خوشحالیم ، که شماها همتون سالمید ...
ساعت حدود 12 بود که نوبت غربالگری داشتم ، با مامان جون و بابا ایمان رفتیم ، هنوز بخیه داشتم ، فردا قراره بخیه ها رو بکشم ، خیلی سخت بود ، ولی بازم تحمل کردم ، منتظر بودم نوبت بشه و دکتر شماها رو بهمون نشون بده که من خیالم راحت شه ...
بعد از کلی منتظر موندن رفتیم تو اتاق سونو ، دو تا صندلی هم بود که بابا ایمان و مامان جون نشسته بودن و یه مانیتور بزرگ هم روبروی ما بود که تمام این مدت ما میتونستیم شماها رو ببینیم ...
قـــــــــــربونتون برم الاهی ، ایـــــــنقده نــــــــــــــــــاز تکون تکون می خوردیـــــــــد ...
دکتر همتونو یکی یکی چک کرد و خدااااااااااا رو شکر همتون سالم و سلامت بودید و مشکلی نداشتید ، خیلی خدا رو شکر کردم که این همه واسه عمل سختی کشیدم و اذیت شدم روی شما اثر بدی نذاشته ...
یه آقا دکتر هم آخرِ آخرش اومد گفت که احتمالا سه تا پسرِ ...
ناااااااااااااازی ، فداتون ، همیشه من و بابا ایمان میگیم که جنسیتتون مهم نیست ، مهم اینه که هر سه تاتون سالم باشین و هیــــــــــــچ مشکلی نداشته باشید ، فقطِ فقط همینو از خدا می خوایم ...
اینم عکسای خوشگلتون ... بوووووووووووووس ...