کوچولای من ...
ســــــــلام خوشگلای مامان ...
خوبین فداتون شم ؟ من و بابا ایمان هم خوبیم ، امروز کلی در مورد خرید وسایل شما صحبت کردیم ...
همه چیو تند تند آماده می کنیم تا شما زودی بیاین ...
دیروز با یه خانومی که دوستمونه (که بعدا با خودشون و نی نی کوچولوشون که یه دخترِ و 19 روز دیگه به دنیا میاد آشنا میشید) صحبت کردم و چون پرستار بود کلی خیالمو بابت شماها راحت کرد
چون دکتر گفته سعی می کنیم تا 32 هفته نی نی ها رو تو شیکمت نگه داریم ، ولی باید از هفته 24 آماده باشم که اگه یهویی شماها عجله داشتین من و بابایی آمادگیِ اومدنتون رو داشته باشیم ...
واسه همین نگران بودم که اگه زودتر از موعد به دنیا بیاید و تو دستگاه باشید چه جوری بهتون رسیدگی میشه و چی می خورید و اینا ، سمیه جون هم گفتن که من چند وقت تو قسمت نوزادا بودم و خیـــــــــــــلی رسیدگی میکنن بهشون و اصلا نگران نباش ، کلی هم توضیح داد و من خیالم حسابی راحت شد . در ضمن ، گفت که حداکثر یکی دو هفته تو دستگاه هستن و بعدش میاریشون خونه ...
به بابا ایمان هم گفتم و کلی خوشحال شدیم که لازم نیست برای اومدنتون به خونه زیاد انتظار بکشیم ...
خدا رو شکر رشدتون هم خیلی خوبه ، دیشب بابا ایمان داشت شکممو با روغن بادوم چرب میکرد ، با همدیگه میدیدیم که چقده شکمم از یک هفته پیش بزرگتر شده !
قـــــــــــربونتون برم ، اصلا عیبی نداره که من مثل یه بادکنک خیـــــــــــــــلی گنده باد کنم ولی شماها حسابی رشد کنید و بزرگ بشید ...
خیلی مواظب خودتون باشید ...
من و بابا ایمان عــــــــــاشقتونیم ... بوووووووس ...