سالگرد نامزدی ...
سلاااااااام نفسای مامانی ...
همین الان که دارم تایپ می کنم ، هر سه تایی با هم دارین تکون تکون می خورین و من تند تند ذوق می کنم ...
امروز سالگرد نامزدیِ من و عشقمه . سال 89 ، تو همچین روزی من و بهترین مرد دنیا مال هم شدیم و من شدم خوشبخت ترین و حالا که هم عشقم رو دارم هم نی نی های گلمو دارم دیگه خوشبتیم چند برابر شد ...
خدا رو بابت همه چیز شکر می کنم ...
اون روز ، یعنی سال 89 من این موقع تو آرایشگاه بودم و دل تو دلم نبود که ایمان جونم منو با قیافه ی جدیدم ببینه ! دی:
بعد از اذان بود که عاقد اومده بود خونه و خطبه رو خوند و من و آقا ایمانم محرم شدیم و بعدش رفتیم آتلیه ...
روز خیلی خوبی بود ...
هیچ وقت فکرشو نمی کردم بهمن ماه 92 سه تا فرشته ی ناز تو دلم باشه ، خدااااااااااا رو شکر ...
این عکسِ آتلیه ی اون روزِ ، یکی از عکساش که سیاه و سفید بود . که البته اینجانب هم جلوی آقای همسری ایستاده بودم و کلی هم ژست خوجملانسی گرفتم و خیلی هم عکسِ گوگولی شده ، ولی خو دیگه فقط عکسِ آقای همسری رو ادیت کردم گذاشتم ...
دوس داشتم این عکسِ اینجا بمونه که گل پسرای نازمون که بزرگ شدن اینجا رو ببینن ...
+ خدا رو شکر بابت همه چیزای خوبی که بهم داده ...